سفارش تبلیغ
صبا ویژن
علم راه عذر بر بهانه جویان بسته است . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :7
کل بازدید :89505
تعداد کل یاداشته ها : 35
103/1/10
9:35 ص

با نگاهی به بیانات امام خامنه‌ای در طول مدت رهبری ایشان، می‌توانیم به الگویی برای وحدت دست یابیم. ایشان در یک تقسیم‌بندی کلی، افراد و نهادهای جامعه را به خودی و غیر خودی تقسیم می‌کنند و صریحاً تقسیم‌بندی‌هایی چون چپ و راست یا اصول‌گرا و اصلاح‌طلب را مردود و عامل تفرقه می‌دانند. ایشان پیرامون کیستی خودی‌ها و غیر خودی‌ها، خطوط قرمزی را ترسیم می‌نمایند که «دل‌بستگی به انقلاب اسلامی و آرمان‌های آن» از مهم‌ترینِ آن‌هاست. طبیعی است که با نگاه به شاخصه‌های خودی و غیر خودی، این دو مفهوم را دارای مراتب می‌یابیم یعنی افراد هر یک از این دو کلی نیز در رتبه‌های مختلفی از خودی یا غیر خودی بودن قرار دارند. ایشان در یک تقسیم‌بندی دیگر که ذیل تقسیم قبلی جای می‌گیرد، هر یک از دو گروه خودی و غیر خودی را به خاص بودن یا عام بودن منقسم می‌دانند. یعنی عده‌ای از هر دو گروه، با آگاهی و هوش‌یاری رفتار می‌کنند و عده‌ای تابع عده‌ی هوش‌یارند. تقسیم هر گروه به خواصّ و عوامّ نیز مانند تقسیم‌بندیِ گذشته، مشکّک و دارای مراتب است یعنی هر فرد یا نهاد به اندازه‌ای که از هوش‌یاری و آگاهی بهره دارد، در گروه خواص داخل بوده و به تبَع به همان میزان، مسئول است. حضرت امام خامنه‌ای تعالی یا افول جامعه را در گروِ نوع بینش و کنش خواص می‌دانند. از سوی دیگر یک جامعه می‌تواند درصد بالایی از خواص را دارا باشد و در واقع یکی از اهداف اساسی در رابطه با جامعه‌ی اسلامی، تلاش در جهت رشد هر چه بیش‌تر آگاهی و بصیرتِ آحاد مردم و ارتقای هر یک از ایشان به رتبه‌ای عالی از خاصّیت در جبهه‌ی حق است. مسئله‌ی دیگر در رابطه با دو گروه خودی و غیر خودی، سیاست جذب حداکثری افراد به سمت نقطه‌ی مرکزی جبهه‌ی حق است. البته جذبی که به تسامح در اصول، مشوب نگردد. و دیگری سیاست دفع حداقلی. نتیجه‌ی این دو راه‌برد، ریزش‌ها و رویش‌هایی است که غلبه‌ی نیروهای تازه نفسِ خودی بر غیر خودی‌ها را به همراه دارد. نکته‌ی حائز اهمیت این است که مسئله‌ی ریزش و رویش، علاوه بر آن‌که در تبادل افراد میان دو جبهه‌ اتفاق می‌افتد در داخل دو جبهه‌ی خودی و غیر خودی نیز رخ می‌دهد. یعنی افرادی که تحت هر یک از این دو عنوان قرار دارند نیز، همواره در حال حرکت اند یا به سمت مرکز جبهه یا بیرون آن و سکون هر یک از دو جبهه به معنای مرگ اوست. «تُؤتِی اُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإذنِ رَبِّها.»

بنا بر همه‌ی آن‌چه گفته شد، برای وحدت جبهه‌ی حق - که لازمه‌ی قطعی تعالی آن است - باید چند نکته را رعایت نمود:

اول: آن‌که از هر عنوان تفرقه‌برانگیز پرهیخت. حتی در محاورات هم نباید از عناوین این‌چنینی استفاده کرد.

دوم: آن‌که وحدت و انسجام نیز مانند هر فضیلت دیگر از خواص به عوام سرایت می‌کند بنا بر این ابتدا باید به فکر اتحاد در میان خواص بود و این، زمینه‌ای است تا در میان همه‌ی اقشار، اعتماد به خواص و خیرخواهی ایشان نسبت به آرمان‌ها ایجاد گردیده و توسعه و عمق یابد که این اعتماد، سرمایه‌ی اصلی برای تأثیرگزاری خواص و حرف‌شنوی عوام از ایشان است. مثلاً ای کاش می‌شد که هم‌آیشی با حضور همه‌ی فعالان بزرگ فرهنگی و سیاسی کشور که هنوز با نگاه حداکثری در جبهه‌ی خودی قرار دارند تحت یک عنوان عام و اصیل برگزار شود و همه‌ی حاضران از نزدیک با یک‌دیگر به تبادل نظر بپردازند. بی‌شک بازتاب اجتماعی چنین واقعه‌ای، بسیار در هم‌دلی آحاد مردم تأثیر خواهد داشت.

سوم: تفاهم بر گرد اصول فقه و تقریب در مراتب دلایل اجتهادی. توضیح مطلب آن‌که خاص بودن را می‌توان معادلی برای فقاهت و اجتهاد دانست. یعنی هر فرد، به اندازه‌ای از خواص است که دارای فهم اجتهادی از حوادث بوده و با چنین فهمی تصمیم بگیرد. و این بدون برخورداری از اصول فقه ممکن نخواهد بود. پس برای آن‌که به وحدت و انسجام هر چه بیش‌تر در میان خواص و به تبع، عوام دست یابیم ابتدا باید به اصول فقهی مشترک و متفق علیه - به مقدار امکان - برسیم و آن را مبنای فهم و تفهیم و تفاهم در میان خود و مبنای عمل قرار دهیم. این مسئله در رابطه با پیروی اصولی و منضبط از ولی فقیه نیز صادق است. اساساً ولی فقیه، بالنسبه جامع‌ترین و به‌ترین فقیه از میان خواص هر زمان است. پس هنگامی می‌توان ادعای فهم صحیح از بیانات او را داشت که اصول فهم او در دست‌رس باشد. بنا بر این، وحدت عمومی تحت ولایت فقیه و فهم کلام ولی محقق خواهد شد.

چهارم: ایجاد فضای آزاداندیشی و دوری از تعصبات و تحجر و حب و بغض‌های شخصی و گروهی. این مسئله فوائد فراوانی دارد از جمله رشد و بالندگی جبهه‌ی حق در عرصه‌ی علم و عمل و حرکت به سوی انسجام هر چه بیش‌تر و ایجاد بسط ید هر چه فزون‌تر برای ولی. چرا که با رشد فکر و اندیشه‌ی عمومی، ولی نیز می‌تواند به طرح بحث‌های تازه‌تر و راقی‌تر بپردازد و بیش از پیش جامعه را به سمت آرمان نهایی پیش ببرد. و لازمه‌ی تحقق چنین فضایی، ترویج گفت‌وگوی آزاد، منطقی، برادرانه و بدون غوغاسالاری و پیش‌داوری است به علاوه‌ی رواج امر به معروف و نهی از منکر در سطح جامعه. علامه شهید مطهری در کتاب حج، تحت عنوان «حسن تفاهم» می‌فرمایند: «[قرآن] در سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 103 مى‏فرماید: «وَاعْتَصِموا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَلاتَفَرّقوا» یعنى همه با هم ریسمان الهى را محکم بگیرید و پراکنده نشوید. این آیه با کمال صراحت به موضوع «با هم» بودن و با هم دستورهاى الهى را اجرا کردن و پراکنده اجرا نکردن توجه کرده است. اندک توجهى به مفهوم آیه مى‏رساند که عنایت این کتاب آسمانى به این است که مسلمانان متفرق و پراکنده نباشند. آیه‌ی 105 که دنباله‌ی این آیه است (با یک آیه فاصله) مى‏فرماید: «وَ لاتَکونوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوا وَ اخْتَلَفوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ» یعنى شما مانند دیگران (پیروان سایر ادیان) مباشید که پس از آن‌که آیات روشن الهى برایشان آمد، فرقه‌فرقه شدند و اختلاف پیدا کردند، براى چنین کسانى عذاب عظیم است. مفهوم این آیه نیز واضح است. این آیه مخصوصاً به تفرقات مذهبى یعنى فرقه‌فرقه‌شدن‌ها و مذاهب به وجود آمدن‌ها اشاره مى‏کند، زیرا این نوع اختلافات، از هر نوع دیگر خطرناک‌تر است. جالب توجه این است که آیه 104 که در میان این دو آیه قرار گرفته است، این است: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعونَ الَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحونَ» یعنى باید جماعتى از شما (یا باید شما جماعتى باشید که) دعوت به خیر و صلاح و نیکى بکنند، امر به معروف و نهى از منکر نمایند، همانا آن‌ها هستند که رستگارانند. ببینید، آیه‏اى که در میان این دو آیه قرار گرفته است آیه دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر است. این براى آن است که قرآن کریم مى‏خواهد بفهماند که همواره باید از طریق دعوت به خیر و صلاح و امر به معروف و نهى از منکر این وحدت محفوظ بماند؛ اگر این استوانه اسلامى یعنى اصل دعوت و ارشاد و امر به معروف و نهى از منکر بخوابد، وحدت اسلامى و اتحاد مسلمانان نیز از میان مى‏رود. ما مسلمانان دعوت و ارشاد و امر به معروف و نهى از منکر داریم ولى چون هدف‌هاى اسلامى را نمى‏شناسیم، مخصوصاً از هدف‌هاى بزرگ و اساسى و اصولى اسلام بی‌خبریم، از اسلام فقط با یک سلسله دستورهاى ظاهرى که مربوط به قشر اسلام است نه لبّ و مغز آن، آشنایى داریم، هر وقت به فکر دعوت و ارشاد مى‏افتیم از حدود مسائل ساده اخلاقى و عبادى تجاوز نمى‏کنیم و حال آن‌که یکى از هدف‌هاى بزرگ اسلام بلکه بزرگ‌ترین هدف اسلام در امور عملى، وحدت و اتفاق مسلمانان است. اولین وظیفه داعیان و ارشادکنندگان و آمران به معروف و ناهیان از منکر این است که در طریق وحدت مسلمانان بکوشند، در طریق همان چیزى بکوشند که مورد نزول این آیه کریمه است.» (مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏25، ص 40)

پنجم: نظارتِ همگانی بر مطبوعات و خبرگزاری‌ها و برخورد جدی قانونی با تخلفات - که منشأ بسیاری از فتنه‌ها همین آتش‌آوران و هیزم‌کشان‌ند – همراه با تبیین اخلاق مطبوعاتی صحیح.

ششم: تأکید بر اخوت، رحمت و مودت میان اقشار و آحاد جبهه‌ی حق و رعایت اخلاق اسلامی و ملایمت بدون مداهنه.

هفتم: ایجاد ادبیات مشترک، واژه‌سازی و مفهوم‌پردازی. که ذیل عنوان آزاداندیشی و تولید علم، قابل طرح است. (مسئله‌سازی و طرح بحث که یکی از اساسی‌ترین کارهاست، منوط به وجود ادبیات مشترک است.)

هشتم: برگزاری اجتماعات و نشست‌های مشترک (همان راه‌های پیش‌نهادی ائمه برای تقریب با عامه)

نهم: ایجاد فضایی امیدبخش و آرمان‌خواه در جامعه.

دهم: تأکید بر دشمن اصلی و وانهادن اختلافات جزئی.

چند تذکر:

1-      وحدت‌طلبی با بدعت‌ستیزی منافات ندارد یعنی می‌توان در عین وحدت، حساسیت نسبت به خطوط قرمز را حفظ کرد.

2-    با رعایت این نکات و ایجاد فضای وحدت، منافقان حاضر در جبهه‌ی خودی، به صورت طبیعی به انزوا می‌روند و راه، روشن و هموار می‌گردد.

3-      رعایت ملاحظات عاطفی و هویتیِ افرادی که با آنان اختلاف داریم و عدم پرخاشگری و رعایت تقیه در فضاهای عمومی بسیار لازم است.

4-      تحریر دقیق محل نزاع در اختلافات و آزاداندیشی‌ها بسیار ضروری و راه‌گشاست.


93/4/27::: 12:33 ع
نظر()